سايداسايدا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره
هیرادهیراد، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

فسقلی ما

عاشق کتاب

از همین الان عاشق کتاب خوندنی و خیلی مرتب کتاب رو صفحه میزنی و بلند بلند کتاب میخونی که معلوم نیست اصلا چی میگی و این اولین بچه ای هست که میبینم کتاب رو پاره نمیکنه و مرتب نگه میداره درضمن مداد میگیری دستت مقداری خط کج میکشی و میگی این هم نقاشی من واین هم اولین نقاشیت در93/3/3 که ظاهرا ما رو کشیدی ...
29 خرداد 1393

نمازخوندن

تقلیدت حرف نداره یعنی توی تقلید کردن به نکات ریزی توجه می کنی که نپرس. دقیقا شبیه بابایی و مادری نماز میخونی و همینجوری لبت رو تکون میدی و ذکر میگی معلوم هم نیست که چی میگی.اون ها هم پیش خودشون برات سجاده پهن میکنن تا باهاشون نماز بخونی اگه پهن نکنن میری سراغ مهر و سجاده اونها. تازه همه جهت ها هم قبله ات هر وقت هم بخوای حجاب داری هروقت هم بخوای بی حجابی.وضو هم که توی کار نیست کاشکی میشد به همین راحتی نمازخوند.نمیشه آیا؟(این هم بگم گوشه شلوارتو به تقلید بابایی میگیری و مرتب می کنی حین اقامه بستن) ...
27 خرداد 1393

سایدا و قصربادی

امروز برای اولین بار به قصربادی رفتیم و با ذوق شروع به بازی کردی .بچه ها چه زود بزرگ می شوند و قد میکشند و در مقابل این ما پدرمادرها هستیم که پیر می شویم و در این گذر عمر درحال لذت بردن از بالندگی فرزندانمان هستیم . سایداجون خیلی دوست دارم و از هرچیزی که تو از اون لذت ببری لذت می برم. ...
21 خرداد 1393

مادر

گویند مرا چو زاد مادر، پستان به دهن گرفتن آموخت                              / شبها بر گهواره من، بیدار نشست و خفتن آموخت یک حرف و دو حرف بر زبانم، الفاظ نهاد و گفتن آموخت                                / لبخند نهاد بر لب من، بر غنچه گل شکفتن آموخت دستم بگرفت و پا به پا برد، تا شیوه راه رفتن آمو...
11 خرداد 1393

چقدر تو ناز داری

میگم عشقم کیه با دست محکم روی شکمت میزنی اولها میگفتی م َ ولی الان میگی آیدا میگم هستیم کیه میگی آیدا میگم عمرم کیه میگی آیدا میگم پس درسا چی میگی هیچی با انگشتهای دستت تک تک اعضای خانواده رو میشمری آجی(درسا) ,ایی(دایی),آبا (بابایی),آدا(مادری),ماما, بابا,عمه,عمو,بابا بُ(بابابزرگ),نه نه(مادربزرگ) عاشق لی لی حوضکی یا کف دست خودت رو میاری یا کف دست منو میگیری و با انگشت لی لی حوضک رو اجرا میکنی که من برات بخونم لی لی لی حوضک فیله اومد آب بخوره افتاد تو حوضک یکی گفت درش بیاریم یکی گفت حوله بیاریم یکی گفت درش نیاریم یکی گفت جواب خدا رو کی میده من منه کله گنده ولی من همه شعر رو برای جور بودن قافیه نوشتم و تو هنوز مصرع اول ...
10 خرداد 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به فسقلی ما می باشد