سیزده بدر93
امروز سیزده بدر بود و هوا به شدت سرد.ما تصمیم گرفتیم توی کوههای سمت چهارزبر بریم .خانواده عمو سیاوش هم به ما رسیدند.روز بسیارخوبی بود ولی غروب برگشتیم چقدر روزم تلخ و تار شد. با لبت خوردی لبه فرش خونه مادری و کلی از لبت خون اومد.سر همین قضیه بابا بامن دعوای بسیاربدی کرد. لبت باد کرد و اصلا سمت من نیومدی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی