سایدا عاشق کتابهای می می نی
عاشق شعرهای کتاب می می نی شدی و فوری اونارو حفظ میکنی جایزه ات هم یک کتاب دیگه از مجموعه کتابهای می می نی میشه و فورا برات میخریم. و همه رو پشت سر هم حفظ کردی
کمک به مادری در آشپزی
امروز از سرکار برگشتم دیدم چقدر غذا خوشمزه است مادری گفت که سایدا خانوم تو کار آشپزی کمکش کرده قربونت برم من این عکس هم مادری ازت گرفته یه خورده کیفیتش پایینه ...
گیلانغرب و گلین
وقتی که تازه فهمیدم باردارم با بابا یک سفر به گلین اومدیم و حالا بعد از سه سال و با حضور تو هدیه قشنگ آسمونی دوباره اینجا اومدیم یک جای سرد و خنک در شهر گرم گیلانغرب و به سراب مورت و پرورش ماهی خاویارش هم سرزدیم ...
سیزده بدر 94 با سایدا
امسال نوروز همه چی برات تازگی داشت تا می گفتیم سفره هفت سین میگفتی بریم خونمون سفره هفت سینمون اونجاس. به سفره هفت سین همگی دقت می کردی و میگفتی ماهی دارن.سیزده بدر هم که به ایوان رفتیم و اونجا کلی خوش گذروندی و با خانواده عمو به جنگلهای زاگرس در ایوان ایلام رفتیم کاشکی مردم مراعات کنند و ازدرختان بلوط برای نسل های بعد مراقبت کنند . با سنگ خونه درست کردی,چاله کندی,نون پختی و کلی حال کردی ...
نوروز 94
عیدتون مبارک امسال عید ساعت 2:15 شب بود. ما خونه بابایی بودیم چون بابا نبود.ساعت 12 شب رفتی حموم و لباس نوهاتو پوشیدی و منتظر تحویل سال شدی.غروب تخم مرغ سفره هفت سین رو رنگ کردی ولی شب دیدیم نشستی داری پوستشو میگیری و مشغول خوردنی.سر قرآن رفتی و شروع به دعا کردی. تا ساعت 1:30 دوام آوردی ولی بعد خوابت گرفت و رفتی خوابیدی.ایشالا سالت پر از نور و خوشی باشه دلبند مامان ...
چهارشنبه سوری
امسال چهارشنبه سوری بابا طبق سنوات گذشته شیفته و ما بدون اون چهارشنبه سوری رو برگزار کردیم . ایشالا همه غصه ها و ناراحتی هات توی آتیش چهارشنبه سوری بسوزه. توهم عاشق پریدن روی آتیش بودی و مرتب از من میخواستی که تو رو از روی آتیش بپرونم و بگم زردی سایدا از تو سرخی تو از سایدا کلی هم فشفشه بازی نمودی ذوقت تماشایی بود. ...