نمیدونم چرا بچه ها رو پارک میبریم سریع سمت وسیله ورزشی بزرگترها میرن و با اون وسیله ها بازی میکنن.تو هم که امروز برای اولین بار به سمت وسیله های بازی پارک بردیمت از این قانون مستثنی نبودی ...
امروز رفتیم سراب صحنه و تو با درسا کلی آب بازی کردین. میگفتم سایدا این چیه میگفتی آب .بعد دست میبردی کف آب سنگریزه درمی آوردی میدادی به بابا که برات نگه داره و انتظار داشتی که همه اون سنگریزه ها رو برات جمع کنه و نگهداره. ...
امروز یکی از همکارام برات استخر بادی آورد .به محض اینکه بادش کردیم سریع دست بکارشدی و با شیلنگ پر از آبش کردی و رفتی داخلش فکر کردم سردتت بشه ولی انگار که نه انگار . البته مادری رفت برات آب گرم کمی آورد و به اون اضافه کرد ولی خیلی حال کردی ...
بالاخره ماشینمون در اومد و با خونواده دایی و مادری رفتیم سراب نیلوفر خاله فاطمه ساندویچ درست کرده بود و تو برای اولین بار شروع کردی به ساندویچ خوردن ...
هی باباتو صدا زدی توجه نکرد بعد به فکر رفتی بعدش هم سرتو گذاشتی روی فرش بابا گفت چی شد سایدا جواب ندادی گفت بیام ببوسمت سرتو به نشانه تایید تکون دادی یعنی بیا و با ناز و کرشمه و انگشت به دماغ تکون نمیخوردی تا بابا ببوستت ...