فسقلی ما

سایدا جونم امروز برای اولین بار همراه آجی درسا کوه طاق بستان رو نوردیدی.ماشالا ماشالا خوب میتونی موقعی که پایین می آی تعادل خودت رو حفظ کنی ها ...

امروز با مادری رفتی مرکز بهداشت که قد و وزنت رو بگیره ماشالا ماشالا قدت 90cm  و وزنت هم 12 کیلو شده خیلی خوبه چون یک مدتی وزن نگرفتی حتی یکسالگیت نزدیک 9 کیلو بودی. دیگه ازاین به بعد مجبور نیستی مزه بد قطره آهنو بچشی و تحمل کنی و سریع آب بخوری که مزه  دهنت خوب شه قربونت برم

از امروز دیگه رسما یک ساعتی رو که زودتر به خاطر حق شیر میومدم پیشت تموم شده و باید یک ساعت کمتر از روزهای قبل ببینمت قربونت برم تحمل دوریت رو ندارم.تازه از امروز که به فکر اینم که از شیر بگیرمت بیشتر بهش وابسته شدی و این هم ذهنم رو درگیر خودش کرده.

سایدا جان یک سال دیگر از عمر شیرینت می گذرد و مامان وبابا شاهد قد کشیدنت هستن . بابا که از اول هفته برای یک دوره یک ماهه به تهران رفته و امروز برای تولدت خودش رو به خونه رسونده . از این که روز به روز بزرگتر میشی و قد می کشی لذت میبرم و از طرفی فکر این که روز به روز وابستگیت بهم کمتر میشه عذابم میده واقعا تحمل یک لحظه دوریت رو ندارم. تا دو سالگیت 16 تا مروارید خوشگل خدا توی صدف دهنت کاشته ...

  برای اینکه بتونیم راحت تر از شیر بگیریمت تصمیم گرفتیم اول خداحافظ شیرخشک راه بندازیم ...

امسال برای محرم مادری برات لباس دوخته .تنت کردی میگم سایدا وای وای حسین کن میزنی توی سرخودت         ...

امروز با بابا جون رفتیم برات مسواک(به قول خودت مساک)خریدیم و قراره از امشب مسواک زدنو تمرین کنیم ...