ناخن گرفتن
تا امروز جرات نمیکردم ناخناتو بگیرم و از پدرجون و بابایی و خاله فاطمه کمک میگرفتم ولی بالاخره تصمیم گرفتم خودم ناخنتو بگیرم از حموم که اومدی بیرون و خوابت برد شروع کردم . خیلی میترسیدم که اذیتت نکنم ولی خوشبختانه همکاریت خوب بود و ترسم ریخت . آخه چه کاریه که برای نظافت به این کوچیکی باید همش انتظار بکشم یکی بیاد کمکم وقتی دختری به این گلی و آرومی دارم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی