فرشته آسمونی

هر موقع نگاهت مي كنم احساس مي كنم كه تو يك آدم زميني نيستي و فرشته اي هستي كه خدا از بين فرشته هاش گلچين كرده و برام فرستاده . 9 ماه كه باردار بودم و منتظر ورودت حتي يك بار اذيتم نكردي و همش آروم بودي حتي بعضي موقع ها فكر ميكردم نكنه دكترها اشتباه كردن و خبري از بچه نيست  بعضي وقت ها ميگفتم نكنه خدايي نكرده مرده باشي . از لحظه اي هم كه دنيا اومدي يكبار هم اذيتم نكردي. شبهايي كه صبح كاردارم راحت ميخوابي انگار هر حرفي كه باهات ميزنم رو ميشنوي و مثل فرشته ها انجام ميدي. اگه بگم بخواب ميخوابي،افسرده و بي حوصله باشم ساكت و آروم نگاهم ميكني،ميگم برام بخند با تمام وجود ميخندي،اين حرف رو فقط من نميزنم هركي تو رو ميبينه همينو ميگه خاله فاطمه با ديدنت آرامش پيدا مي كنه و ميشينه و تا چند دقيقه نگات ميكنه بخصوص موقعي كه خوابي،بابايي ميگه سايدا گريه نكن فوري ساكت ميشي و براش ميخندي.مادري ميگه سايدا امروز خيلي خسته بودم امشب مادري ميخواد راحت بخوابه تا صبح صدات در نمي آد. پدرجون هم كه هر چي تو رو ميبينه توي چشماش اشك جمع ميشه و قربون صدقه آروميت ميره حتي توي بيمارستان هم ماماني رو اذيت نكردي اي هديه خدا به من

هركي باهات حرف ميزنه تو باذوق و شوق شروع ميكني به خنديدن و باگوشه لبت بهش لبخند ميزني .به نظر من تا حالا هيچ بچه اي به مهربوني و شيريني تو به اين دنيا نيومده.