خداحافظ مرد خاطرات شیرین کودکی
ميخوام برات از مردي بنويسم كه خدا توي خلقتش حسابي دقت كرده بود كه حتما قلبش به وسعت يك دريا باشه و حتي يك لكه كوچيك سياهي و بدي توي اون راه نده . عمو كرمي مردي بود كه تمام هم سن وسالهاي من و حتي بزرگتر و كوچكتر من هيچوقت محبت هاي اونو از ياد نميبرند عمويي كه هميشه توي جيبش برامون پر بود از شكلات و آب نبات و آدامس . الان كه اينو دارم برات مينويسم شب قبل عمو كرمي از بين ما رفت و همه ما رو غصه دار كرد و ممكنه زماني كه تو اينو ميخوني ديگه تبديل شده باشه به يك خاطره دور و فقط اسمش تو ذهن ما باشه ولي اينو بدون آدم ها به خاطر خوبيهاشون هميشه جاويدانن و اون يكي از آدم هاي خوب بود هيچوقت دل كسي رو نشكست و از هيچكي كينه به دل نميگرفت با هر كي به زبون خودش حرف ميزد و تا آخرين لحظه عمرش مهربون بود و جواب بدي همه رو با خوبي ميداد. خيلي دوستش داشتم.اي مرد خاطرات شيرين كودكي خدانگهدار.