فسقلی ما

میگی مامان شونه بده خودم (منظورت اینه که خودت موهاتو شونه کنی)ببین شونه رو چطوری گرفتی ...

این هم فال امسال سایدا خانم ...

میگم سایدا دماغت کو؟ سریع با دست میگیریش میگم دهنت کو؟ با دست میزنی روی لبات میگم دندونت کو؟ دستت رو میکنی توی دهنت میگم گوشت کو؟ با دستت گوش این طرف صورتت رو میگیری. میگم گردنت کو؟ سرتو میبری پشت.                                                      ...

دیشب اصلا خوب نخوابیدی و همش ناله میکردی .امروز که از سرکار برگشتم خونه دیدم سه تا از دندون های بالات با هم دراومدن . دیگه الان دخترم 6 تا مروارید داره . قدیمیا میگن اگه مادر بدونه بچه اش چه دردی برای دندون درآوردن میکشه کفنشو آماده میکنه . الهی بمیرم اینقدر درد کشیدی برای این چند تا دندونت.کاشکی همونطوری که بچه ها لحظه ای که به دنیا میان همه اعضای بدنشون تشکیل شده دندونهاشون هم دراومده باشه تا مامانها اینقدر از ناراحتی بچه هاشون غصه نخورن ...

خوشبختانه امروز که واکسن یکسالگیت رو زدی اصلا اذیت نشدی و ناراحتی هم نداشتی ...

خوشگل مامان ایشالا تولدت مبارک باشه و تولد صد سالگیتو جشن بگیریم مامان که عاشقونه دوست داره و برای تولدت هم کلی برنامه ریخت . خیلی دوست داشتم جشن تولدت شاد شاد باشه تو هم که قربونت برم همیشه و توی همه شرایطی منو سربلند میکنی و با هام همکاری میکنی.دیشب که خیلی خوب بود ولی تا خواستیم شام بخوریم یه دفعه سامین تشنج کرد و همه مراسممون رو بهم ریخت خونواده بابات هم همگی دنبالش راه افتادن و رفتن بیمارستان و از اونجایی که برای خودم و دخترم کلا ارزش قائل نمیشن دیر وقت برگشتن. بابا هم که کلی زحمت کشیده بود برای این شب نمیخواست مراسم رو از دست بده و خودش و درسا و تو  با بابایی مراسم رو برگزار کردین . تو که دیگه گیج خواب بودی و فقط به خاطر آب...

                                                                         ...

...

دخترم! یک بهار، یک تابستان ، یک پاییز و یک زمستان را دیدی! از این پس همه چیز جهان تکراریست جز مهربانی....

نمیدونم چرا هرچی دندون در میاری اینقدر سختی میکشی امروز سومین دندونت دراومد باز هم با تب و اسهال همش میخوام ببرم آتلیه ازت عکس بگیرم نمیشه خونه هم که نمیذاری فوری پرت میشی بغلمون