ششمین سالگرد عروسی
امشب ششمین سالگرد ازدواج من و پدرجون بود . از اونجایی که پدرجون امروز به ابهر رفته بود زحمت خرید کیک و شیرینی با مامانم بود و صبح اونو خرید و گذاشتیم که پدرجون برگرده. درسا اینا رفته بودن اسلام آباد و غروب برگشتن . موقع شام خوردن مادربزرگ زنگ زد و گفت که میخوایم بیایم اونجا و با سامین اومدند. پدرجون برام یه دسته گل با سه شاخه گل خریده بود که یکی از شاخه گل ها مال تو بود عزیزم. موقع فوت کردن شمع و کیک بریدن درسا و سامین اجازه نمیدادن و سریع شمع رو فوت می کردن . کلی دوتایی رقصیدن و کلی خوش گذشت . راستی پدر جون از ابهر برات یک جفت پاپوش خوشگل آورده که پات کنی عزیزم عکسش رو برات میذارم.
اینم پاپوش خوشگلت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی