سايداسايدا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره
هیرادهیراد، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره

فسقلی ما

چگونگی خوردن مکمل های غذایی و قرص های ویتامین

 اینجا خواستم در مورد نحوه خوردن قرص ها و آزمایشاتی که انجام دادم توضیح بدم تا اگه کسی این قسمت رو خوند جواب بعضی سوال ها رو که برای من هم پیش میومد دریافت کنه . از اونجایی که من تالاسمی مینور دارم اول دکتر یک آزمایش خون برام نوشت که میزان هموگلوبین خونم رو بدونه و چون هموگلوبینم 9 بود گفت که خونم پایین نیست و مثل یک آدم سالم با من نیز رفتار میشه . سه ماهه اول رو فقط اسید فولیک و ویتامین ث خوردم و چون حالت تهوع نداشتم دیگه به ویتامین B6 نیازی نبود.از ماه چهارم شروع کردم به خوردن قرص آهن(Fefole)و ویتامین ث و شربت کلسیم و مولتی ویتامین پروناتال.توی هفته 15 تا ٢٠ هم باید آزمایش غربالگری بدی البته قبلش باید یک سونو بدی و جواب سونو ر...
18 تير 1391

یک رویا

شب پیش نزدیک صبح خواب دیدم که دایی به مادربزرگ گفت خدا از اونجایی که یک دختر رو از پدر و مادرم گرفته در عوض یه دختر خوب و سالم به اونها داده و به شکرانه سلامتیش اسمشو بذارین نرگس ویه دختر دیگه هم دارین به اسم سوسن. (آخه عزیزم تو یه خاله مهربون داشتی که سال 81 تو سن 18 سالگی ما رو تنها گذاشت و رفت تا دیگه نه من خواهر داشته باشم نه تو خاله)  این خواب رو دو شب بعد از نیمه شعبان و تولد امام زمان دیدم . دیگه مطمئن شدم که تو دختری ولی خوب از اونجایی که باباجون دنبال اسم های دیگه برات می گرده تصمیم گرفتم که از سال دیگه نیمه شعبان به شکرانه سلامتیت نذری بدم.
17 تير 1391

باز هم تردید در مورد تعیین جنسیت

مرکز بهداشت مجدد برام سونو نوشت که انجام بدم . ماهم که دل تو دلمون نبود که ببینیم بچمون چیه بدون تعلل رفتیم و یک وقت دکتر گرفتیم برای انجام سونو. بابا جون که همش میگه تمام شکل و شمایلت به پسر میخوره . هرکس دیگه ای هم که منو میبینه میگه بچت پسره؟ ولی برای من هیچ فرقی نداره مامانی فقط دوست دارم صحیح و سالم و عاقبت به خیر باشی . خلاصه رفتیم سونو و دوباره خانم دکتر گفت که الحمدالله سالمی و توی 17.5 هفتگیت هستی ولی پشتت به دستگاست کلی وایساد تا نازتو کم کنی و برگردی ولی وقتی نتیجه نگرفت گفت که حتما نی نیت که این همه ناز و افاده داره دختره . من و بابات هرچی باشی عاشقتیم و لحظه به لحظه منتظر حضورتیم ...
12 تير 1391

تغییر رنگ

امروز که به پوست شکمم نگاه کردم دیدم ای بابا دیگه داره کلی تغییر میکنه و یک خط پررنگ قهوه های از وسط شکمم رد شده تازه دارم احساست میکنم آخه با وجود اینکه توی هفته 17 هستم  هنوز هیچ حرکتی برای مامانی نکردی که حست کنم . حالا دیگه داره تغییرات توی بدنم ورنگ پوستم ایجاد میشه .
8 تير 1391

تعیین جنسیت

از اونجایی که باباجون عاشق دیدنت شده و هردقیقه میپرسه کی بریم سونو و کارش شده پرس و جو که کدوم کلینیک اجازه میده بابا ها هم بیان و نی نی شونو نگاه کنن . خلاصه از همکارش آقای حیدری شنید که کلینیک دکتر محمدرضا شفیعی توی مسکن اجازه میده که بابا ها بیان و از روی صفحه LCD بزرگی که توی مطب نصب کرده نی نی شونو ببینن. اول رفتیم و پیداش کردیم منشی مطب گفت که تادیروقت باید منتظر بمونیم و از اونجایی که خیلی استرس داشتم گفتم بذارش فردا و برگشتیم . ولی این روز دیگه مامانم هم باهامون اومد و اونجا آقای حیدری و خانمش هم اومدند و بالاخره دل رو به دریا زدم و رفتیم داخل مطب ,یه خانمی قبل از ما اونجا بود و دکتر گفت فعلا استخوان سر بچه ات شکل نگرفته منو میگی خیل...
27 خرداد 1391

پسره یا دختر؟

این روزها کارهمه شده تعیین جنسیت تو. یکی میگه صورتت جوش زده و دماغت بزرگ شده  پسره.اون یکی میگه خوشگل شدی و تنبل شدی پس دختره این یکی میگه نیت کردم یک حرکتی انجام دادی پسره خلاصه همه تو این فکرن که زودتر جنسیت تومشخص بشه بخصوص بابایی, هرروز میگه نمیری سونو کی نوبتته خلاصه فیلمی داریم ما با تو نازنازی ولی خداکنه هرچی که هستی اول همه سالم باشی دوم هم برای مامان وبابات بچه خوب وسربراهی باشی . ولی اینم بگم خوشبختانه تاحالا اصلا حالم بد نشده و هیچ علایم بدی روندارم از جمله حالت تهوع و این چیزها. ولی حسابی هرچی برسه دستم میخورم و شکمو شدم و از هیچی سیر نمیشم.شکمم بزرگتر از حد معموله. همه میگن فعلا که میتونی رژیم بگیر تا وزنت نره بالا منم...
20 خرداد 1391

روزپدر

ای پدر بوی شقایق می دهی          عاشقی را یاد عاشق می دهی با تو سبزم،گل بهارم،ای پدر        هر چه دارم از تو دارم ای پدر امروز روز پدر و من وبابا این روز روجشن گرفتیم. البته جاداره این روز رو به پدرهای مهربونمون تبریک بگم و براشون آرزوی عمری طولانی کنم . واقعا هیچ پناهی به گرمی پناه پدر نیست و هیچ سنگری به امنیت آغوشش پیدا نمیشه ولی متاسفانه بعضی ها وقتی اینو میفهمن که دیگه اونو از دست دادن. عزیزم دوست دارم وقتی به دنیا اومدی به همه بزرگترها بخصوص پدر ومادر و پدربزرگ و مادربزرگهات احترام بذاری واونا رو از صمیم قلب دوست داشته باشی و بدونی که  در خان...
15 خرداد 1391

روز مادر

رابطه ما انسان ها با پدر و مادر تو ۳ سالگی " مامان ، بابا عاشقتونم" تو ۱۰ سالگی " ولم کنین " تو ۱۶ سالگی" مامان و بابا همیشه  میرن رو اعصابم" تو ۱۸ سالگی" باید از این خونه بزنم بیرون" تو ۲۵ سالگی "  حق با شما بود" تو ۳۰ سالگی "میخوام برم خونه پدر و مادرم " تو ۵۰ سالگی " نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم" تو ۷۰ هفتاد سالگی " من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن  ... امروز روز مادر و اولین سال که من این روز رو به عنوان روز مادر جشن میگیرم . خیلی خوشحالم که به جمع مامان های مهربون دنیا...
23 ارديبهشت 1391

اولین دیدار

از اون روزی که جواب آزمایشو با بابایی رفتیم گرفتیم و مثبت بود و شروع به نوشتن کردیم تا حالا دل تو دلم نیست . مرتب بهم میگن برو سونو ببین قلبش تشکیل شده یا نه؟ ولی راستشو بگم خیلی میترسم میگم نکنه دوباره مشکل داشته باشم فعلا زوده. آخرش دل رو به دریا زدیم و امروز رفتم سونو ,خوشبختانه عزیرم قلبت تشکیل شده و خانم دکتر گفت که 8 هفته و 5 روزته .وای از خوشحالی نمیدونیم چیکار کنیم . بابایی شیرینی خریده (زبان خامه ای) و آورده خونه. یعنی سنت از 15 اسفند شروع میشه؟ وای ما  چقدر خوشحالیم .    ...
16 ارديبهشت 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به فسقلی ما می باشد